تقاضانامه
تقاضا نامه
الهی به زنهای در خانه ها
به این حکمرانان کاشانه ها
به آن همسران به شدّت نجیب
به آن سینه چاکان money وجیب
به آنانکه فکری ندارند جـز
دهند این طرف ، پیش آن دوست پُز
به آنانکه بینی نمایند عمل
النگو ز مُچ تا به زیر بغل
کمرها شده خم ز وزن طلا
به پا درد و دیسک کمر مبتلا
به آنانکه بسیار نازک دلند
همیشه پی پنکک و ریملند
به آنانکه بر شوهران می پرند
هوس می کنند آنچه را ، می خرند
نگو شو ، که این گُنده بک نوکر است
همه کارها را خودش از بر است
بریزد عرق ، پول پارو کند
رسد خانه و خانه جارو کند
ببندد به خود یک عدد پیش بند
بشوید وَ زن می کند ریشخند
به آنانکه در چشم کارند لنز
به آن قاتلان هیوندا و بنز
به ماشین نشینند پُر فیس و باد
نمایند هر کوچه ای را گشاد
به آنانکه دنبال طنّازی اند
و دائم پی سفره اندازی اند
به آنانکه سفره نمایند پهن
ز دالان خانه برو تا به صحن
گذارند بر سفره خاشاک و خشت
چنین سفره ای نیست اندر بهشت
سرِ سفره کیک است و نان و پنیر
شله زرد و خرما و تیتاپ و شیر
بُوَد پُر همه دیس ها از پـلـو
بُوَد شربت و میوه ها آن جلو
بخوانند قدری دعا و سپس
بگویند خواهر دعا هست بس
تو از صاحب سفره یاری بجو
و بر سفره حمله نکن بی وضو
همه سفره ها بهر رو کم کنی است
خلوصی در این کارشان نیست نیست
اساس همه سفره ها بر ریا
ریا در ریا در ریا در ریا
الهی به این بانوان غیور
به این خیل فعّال پُر شرّ و شور
بفرما کمی خانه داری کنند
به آن شوی بیچاره یاری کنند
بگو اینکه قدری نشینند در
درون منازل و نایند در
بگو بهر فرزند مادر شوند
زنِ منصفی بهر شوهر شوند
به پایان برم بنده این گفتگو
اگر غیر این است یارب بگو . !!!! حسن حاتمی بهابادی- بهاباد 23/11/۱۳۸۹