سلام بر دوستان عزیز و گرامی 


عرض به خدمت شما ، خیلی کوتاه بگم که خدای بزرگ و مهربون یه دختر کوچولو به ما داده ،


یه جریانی در مورد این کوچولو هست و منم یه شعر در همین مورد گفتم که تقدیم شما


 می کنم : 



نامگذاری 



خانم بیا پوشک بچه خیسه !


سلام عزیزم نفسم نفیسه


خوش اومدی عزیز من به دنیا 


اومدی روشن شده چشم بابا


دلم می خواد یه ریییییییز بوسِت کنم !


بزرگ بشی زودی عروست کنم !


خوشگل بابایی چشاتو قربون


صورت و دستا و پاهاتو قربون


گنجیشککم عروسکم ملوسم 


گفتم که هی می خوام تو رو ببوسم


من نمی خواسّم که با تأخیر بیام


یه مشکلی باعث شدش دیر بیام


وقتی هنوز تو دل مامان بودی


کوچول موچول ترتر از الآن بودی !


ما سر اسم تو یه وعضی !! داشتیم


هی اسم می ذاشتیم زودی برمی داشتیم !!


من که نه یعنی مامان و خاله هات


هی اسم رو اسم پیدا می کردن برات !


چون که جلوتر سرِ اون اولی


من گفته بودم که بذاریم علی


این دفه ای عزیز من نوبتِ ـ


مامانی بود اون که می گف راحته


خلاصه بیچاره شدیم بد رقم


خسته می شی می خوای که الآن نگم ؟!!


یه روز مامان اومد منو صدا زد


اینجوری گف ، نه کم آورد نه جا زد :


می خوام یه اسمی بذارم تک باشه


چطوره اسم بچه پوپک باشه ؟!


بعدِ دو روز گف بذاریم حوریه !


آخه می دونی پوپک یه جوریه !


دو هفته بعدِ حوریه دوباره


گف حوریه اصن کلاس نداره !


اسمشو حتما" می ذاریم ما لیلی


خیلی قشنگه اسم لیلی خیلی


از این به بعد هی دیگه اسم عوض کرد


ریش بابایی تو با خاله گز کرد :


مهتاب قشنگه ولی چون رفیقام 


مَــــتاب می گن پس اینو هم نمی خوام !


محیام قشنگه ولی مَـــــیا می گن !


لعیام قشنگه ولی لَـــــیا می گن !


اینا که هیچ یه روز اومد گف : حسن


یه چی می گم رو حرف من حرف نزن


یه اسمی پیدا کردما که ماهه


اسمشو می خوام بذارم الهه 


یه ربعِ بعد به حرف خاله اینا 


الهه شد چی ؟ اگه گفتی ؟ مینا !!


دورت بگردم عزیزم الهی


ما رو ببخش اگه که یه دو ماهی


اسم تو رو گذاشته بودیم اِلی 


برای اینکه جور بیاد با علی !!


تازه خبر نداری جونم شما


صدات می زد مامان یه مدت هما !


سیر که شد از هما رها رو رو کرد


راجع بهش با خاله گفتگو کرد


خاله رها رو نپسندید و باز 


دنبال اسم دویدنا شد آغاز !


یه مدتم شمیم صدات می زدن


باز دو سه روز بعد که قاط ! می زدن


روز از نو روزی از نو اسم تازه :


که این مُده تازگیا تو فازه !


دیگه تمومه می ذاریمش بهار 


پس خواهشا" رو حرف من حرف نیار !


یه مدتی بهار بودی شدیدا"


تا خاله هه گف : " شنیدی جدیدا"


نبات مُده ؟! توی مجله خوندم "


دمپایی رو ورداشتم و پروندم !


آخه مگه قحطیه اسم بچه ؟


اَکّهی ! انگاری طلسمه بچه 


خلاصه شیرین و سحر ، فرحناز


طیبه و سکینه و پریناز


فریده و سعیده و حمیده


نوش آفرین و مهری و سپیده


فرخ لقا و مهرنوش و زیبا 


سودابه و ترنم و فریبا


عسل غزل پری زری عطیّه


پارمیس و پارمیدا ، گلی ، زکیّه 


یه دور کامل همه اسمی رو تو


تست شد و آخر همه شون شد وِتو !


تا تو به دنیا اومدی وروجک


یه دخمل خوشگل ناز و کوچک


دوِ دوِ نود و دو اومدی


بدو بدو بدو بدو اومدی !


این بار دیگه من و مامان دوتایی


بدون اون دو خاله و بی دایی !


دیدیم که اینجوری داره دیر می شه


دخترمون بی اسم داره پیر می شه !!


نشستیم و نفیسه رو خلاصه


دیدیم قشنگه شیکه با کلاسه 


انتخابیدیم واسه ی نام تو


جلدی پریدیم و شناسنامه تو


گرفتیم از مسؤول ثبت احوال


تا خاله هه باز نزده ضد حال !


خلاصه می بخشی اگه اسمتو 


هی عوضیدیم و نگفتیم به تو


قربون اون دو چشمای درشتت


تو هم که حربه داشتی توی مُشتت !


یه ذره ناقلا و شر می شدی


 می زدی و یهو پسر می شدی !


اسما همه عوض بدل می شدن


مامان و خاله ها مچل می شدن


یه حال مشتی می گرفتی نفس !


منم می خندیدم براشون و بس


پسر بودی لباسا دخترونه


وای نه نفیسه لباسا گرونه !!


دَسِّت دُرست هوای ما رو داشتی 


هوای جیبای بابا رو داشتی ! 


نفیسه جون دنیا شلوغ پلوغه


حرفا می گن که بیشترش دروغه !


نفیسه توی این همه ریخت و پاش 


هوای داداش علی تو داشته باش


وگرنه از خجالتت در میاد !


عقب می ره یه دفه با سر میاد !!


طبیعیه که یه نمه حسوده 


آخه تا دیروز که یه دونه بوده


هوو سرش اومده ناراحته !


بهونه دسّش نده کم طاقته !


خلاصه که خوش اومدی عزیزم


تموم هستی مو به پات می ریزم .


حسن حاتمی بهابادی


اینم سه تا عکس از ۲ماهگی  دختر بابایی :)